آموزش ۵۰ اصطلاح کاربردی انگلیسی در محاورات روزمره
- آموزش زبان انگلیسی
- دکتر منوچهرزاده
- 8 دقیقه
آموزش ۵۰ اصطلاح کاربردی در زبان انگلیسی شاید برای بعضیها کماهمیت به نظر برسد، اما من مخالفم. حتی اگر نخواهید از این اصطلاحات خودتان استفاده کنید، اگر به دنبال رسیدن به سطح پیشرفته در زبان انگلیسی هستید، باید حداقل اصطلاحات رایج را بفهمید.
پیشنهادات برای استفاده بهتر از این اصطلاحات
اگر میخواهید این اصطلاحات را بهتر یاد بگیرید و در ذهن نگه دارید، تکرار و استفاده فعالانه از زبان بسیار مهم است. پیشنهاد میکنم این مقاله را چند بار مطالعه کنید، مثلاً چند روز بعد و سپس اگر میتوانید، در یکی دو هفته آینده هم مرور کنید. همچنین، توصیه میکنم سه اصطلاح را انتخاب کنید و مثالهای خود را با آنها بنویسید.
آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت اول)
1. The apple doesn’t fall far from the tree
ترجمه: سیب از درخت دور نمیافتد.
توضیح: به معنای شباهت فرزندان به والدین در ویژگیها یا استعدادها است. معمولاً برای ویژگیهای منفی استفاده میشود.
2. A bad apple
ترجمه: یک سیب خراب.
توضیح: اشاره به فردی دارد که باعث مشکلات میشود و رفتار او روی دیگران تأثیر منفی میگذارد.
3. To beat around the bush
ترجمه: دور موضوع اصلی چرخیدن.
توضیح: صحبت کردن درباره مسائل فرعی به منظور اجتناب از صحبت درباره موضوع اصلی.
4. The best of both worlds
ترجمه: بهترینهای هر دو دنیا.
توضیح: وقتی از مزایای دو چیز متفاوت بهرهمند میشوید.
5. To bite the bullet
ترجمه: گلوله را گاز گرفتن.
توضیح: مجبور کردن خود به انجام کاری ناخوشایند یا سخت.
6. A blessing in disguise
ترجمه: نعمتی در لباس مبدل.
توضیح: چیزی که در ابتدا بد به نظر میرسد ولی در نهایت نتیجه خوبی دارد.
7. Break a leg
ترجمه: موفق باشی (در واقع ترجمه تحتاللفظی آن «پا بشکن» است).
توضیح: برای آرزوی موفقیت بهویژه در اجرای صحنهای استفاده میشود.
8. To burn one’s bridges
ترجمه: پلهای پشت سر را خراب کردن.
توضیح: کاری انجام دادن که امکان بازگشت به وضعیت قبلی را از بین ببرد.
9. By the skin of one’s teeth
ترجمه: به زحمت موفق شدن.
توضیح: با کمی اختلاف، موفق به انجام کاری شدن.
10. To cost an arm and a leg
ترجمه: خیلی گران بودن.
توضیح: اشاره به چیزی که بسیار گران است.
آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت دوم)
11. A couch potato
ترجمه: کسی که همیشه روی مبل نشسته و تلویزیون تماشا میکند.
توضیح: اشاره به فردی که کمتحرک است و بیشتر وقت خود را در خانه میگذراند.
12. To cut corners
ترجمه: سر و ته کار را زدن.
توضیح: کاری را به سادگی یا ارزان انجام دادن که معمولاً به نتیجه ضعیف منجر میشود.
13. Don’t count your chickens before they hatch
ترجمه: جوجهها را قبل از بیرون آمدن از تخم نشمار.
توضیح: به این معناست که نباید بر اساس وقایع مثبت آینده که هنوز اتفاق نیفتادهاند، برنامهریزی کنید.
14. The elephant in the room
ترجمه: فیل در اتاق.
توضیح: مشکل بزرگی که همه از صحبت درباره آن خودداری میکنند.
15. Fit as a fiddle
ترجمه: سالم و تندرست.
توضیح: به معنای داشتن سلامتی کامل.
16. Food for thought
ترجمه: خوراک فکری.
توضیح: چیزی که باعث میشود درباره آن عمیقاً فکر کنید.
17. To give somebody the benefit of the doubt
ترجمه: به کسی شک نکردن.
توضیح: به این معناست که گفته یا عمل کسی را درست فرض کنیم، حتی اگر مطمئن نباشیم.
18. To give somebody the cold shoulder
ترجمه: به کسی بیمحلی کردن.
توضیح: به معنای رفتار سرد و بیتوجهی به دیگران.
19. To go cold turkey
ترجمه: ترک ناگهانی.
توضیح: به معنای قطع کامل و ناگهانی یک عادت، بهویژه عادتهای اعتیادآور.
20. To go with the flow
ترجمه: با جریان حرکت کردن.
توضیح: رها کردن کنترل و اجازه دادن به اتفاقات تا بهطور طبیعی پیش بیایند.
آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت سوم)
21. To grin and bear it
ترجمه: لبخند بزن و تحمل کن.
توضیح: پذیرفتن چیزی ناخوشایند بدون شکایت.
22. To have a sweet tooth
ترجمه: علاقه داشتن به شیرینی.
توضیح: به معنای علاقه زیاد به خوردن شیرینیجات.
23. To have one’s head in the clouds
ترجمه: حواسپرت بودن.
توضیح: به معنای بیخبر بودن از اطراف یا نداشتن عقل عملی.
24. To hit the books
ترجمه: درس خواندن.
توضیح: به معنای مطالعه شدید و جدی.
25. To hit the nail on the head
ترجمه: دقیقاً درست گفتن.
توضیح: به معنای گفتن یا انجام دادن چیزی بهطور دقیق و صحیح.
26. In hot water
ترجمه: در مشکل بودن.
توضیح: به معنای مواجهه با مشکلی که احتمالاً منجر به مجازات خواهد شد.
27. Don’t judge a book by its cover
ترجمه: از روی ظاهر قضاوت نکن.
توضیح: نباید فقط بر اساس ظاهر کسی یا چیزی قضاوت کنید.
28. To keep one’s chin up
ترجمه: سرت را بالا بگیر.
توضیح: تلاش برای شاد و قوی ماندن در شرایط دشوار.
29. To kill two birds with one stone
ترجمه: دو هدف را با یک تیر زدن.
توضیح: انجام دو کار همزمان با یک اقدام.
30. The last straw
ترجمه: آخرین قطره.
توضیح: آخرین اتفاقی که موجب از دست رفتن صبر یا تحمل فرد میشود.
آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت چهارم)
31. To let the cat out of the bag
ترجمه: لو دادن راز.
توضیح: فاش کردن چیزی که قرار بود پنهان بماند.
32. Like riding a bike
ترجمه: مثل دوچرخهسواری.
توضیح: کاری که هیچوقت فراموش نمیشود، حتی بعد از مدت طولانی.
33. Like two peas in a pod
ترجمه: مثل دو نخود در غلاف.
توضیح: اشاره به افرادی که بسیار شبیه هم هستند.
34. To make ends meet
ترجمه: تامین هزینههای زندگی.
توضیح: داشتن مقدار کافی پول برای خرید نیازهای اساسی.
35. No pain, no gain
ترجمه: بدون تلاش، موفقیتی وجود ندارد.
توضیح: به معنای نیاز به تلاش سخت برای رسیدن به موفقیت.
36. Not my cup of tea
ترجمه: مورد علاقه من نیست.
توضیح: چیزی که فرد علاقهای به آن ندارد.
37. On the ball
ترجمه: هوشیار و سریع عمل کردن.
توضیح: به معنای آماده و واکنش سریع داشتن.
38. Once in a blue moon
ترجمه: خیلی به ندرت.
توضیح: چیزی که به ندرت اتفاق میافتد.
39. To play devil’s advocate
ترجمه: نقش مخالف بازی کردن.
توضیح: مخالفت با چیزی فقط برای بحث و جدل، حتی اگر با آن موافق باشید.
40. To pull somebody’s leg
ترجمه: کسی را دست انداختن.
توضیح: گفتن چیزی به کسی که حقیقت ندارد به عنوان شوخی.
آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت پنجم)
41. Rain or shine
ترجمه: در هر شرایطی.
توضیح: به معنای ادامه دادن فعالیت در هر شرایطی، بدون توجه به مشکلات.
42. To sit tight
ترجمه: صبر کردن.
توضیح: بدون هیچ تغییری منتظر ماندن تا زمان مناسب برسد.
43. To spill the beans
ترجمه: لو دادن راز.
توضیح: افشای یک راز.
44. To take a rain check
ترجمه: بعداً انجام دادن.
توضیح: به این معناست که یک پیشنهاد را در حال حاضر قبول نمیکنید، اما ممکن است در آینده قبول کنید.
مثال: «میخوای امروز بریم بیرون؟» – «ببخشید، امروز نمیتونم. میتونم بعداً این کار رو انجام بدم؟»
45. To teach somebody a lesson
ترجمه: به کسی درس عبرت دادن.
توضیح: مجازات کردن یا رویدادی که باعث میشود کسی از یک اشتباه درس بگیرد.
مثال: «پدر و مادرش برای یک ماه به او پول توجیبی ندادند تا درس عبرت بگیرد.»
46. Through thick and thin
ترجمه: در هر شرایطی.
توضیح: به معنای حمایت یا همراهی با کسی در هر موقعیتی، حتی در شرایط سخت.
مثال: «دوستان واقعی در هر شرایطی کنار ما هستند.»
47. Under the table
ترجمه: زیرمیزی (غیرقانونی).
توضیح: به معنای انجام کاری بهصورت مخفیانه و غیرقانونی، بهخصوص در مورد پرداختها.
مثال: «او زیرمیزی پول میگیرد تا از پرداخت مالیات فرار کند.»
48. Under the weather
ترجمه: کمی بیمار بودن.
توضیح: وقتی کسی کمی ناخوش است یا حال خوبی ندارد، از این اصطلاح استفاده میشود.
مثال: «دیروز شبانه بیرون بود و امروز کمی احساس کسالت میکند.»
49. Up in the air
ترجمه: نامعلوم بودن.
توضیح: به معنای بلاتکلیفی یا تصمیمگیری نشدن در مورد چیزی.
مثال: «برنامههای جورج برای بازگشت به دانشگاه هنوز مشخص نیست.»
50. Your guess is as good as mine
ترجمه: حدس تو هم مثل حدس من است (نمیدانم).
توضیح: این اصطلاح زمانی استفاده میشود که شما هم مثل مخاطبتان هیچ اطلاعاتی درباره موضوع ندارید.
مثال: «چرا فرانک داره سعی میکنه از پنجره همسایه بالا بره؟» – «حدس تو هم مثل حدس منه.»
نتیجه گیری
خب، به انتهای مقاله رسیدیم! یادگیری اصطلاحات انگلیسی، بهخصوص اونهایی که در مکالمات روزمره استفاده میشن، میتونه بهتون کمک کنه تا بهتر و طبیعیتر با دیگران ارتباط برقرار کنید. شاید لازم نباشه همه این اصطلاحات رو در مکالمات خودتون استفاده کنید، اما فهمیدنشون قطعاً یه قدم بزرگ به سمت مسلط شدن در زبان انگلیسیه. پس، به یاد داشته باشید که با تمرین و تکرار، این اصطلاحات به راحتی وارد ذهنتون میشه.
حالا نوبت شماست! سعی کنید چندتا از این اصطلاحات رو در مکالمات روزانهتون استفاده کنید یا مثالهای خودتون رو بنویسید. همین امروز شروع کنید و ببینید چقدر سریع به انگلیسی روانتر صحبت میکنید!
موفق باشید و همیشه با جریان حرکت کنید! 😉
- آموزش زبان انگلیسی
- دکتر منوچهرزاده
- 8 دقیقه