banner

درخواست مشاوره رایگان و دریافت نمونه فایل‌های کلاس

| به مناسبت فصل تابستان

جستجو پیشرفته محصولات
0
سبد خرید خالی است.
ورود | ثبت نام
با ورود و یا ثبت نام در آموزشگاه زبان دکتر منوچهرزاده شما شرایط و قوانین استفاده از سرویس‌های سایت ما و قوانین حریم خصوصی آن را می‌پذیرید.
ورود | ثبت نام
با ورود و یا ثبت نام در آموزشگاه زبان دکتر منوچهرزاده شما شرایط و قوانین استفاده از سرویس‌های سایت ما و قوانین حریم خصوصی آن را می‌پذیرید.

آموزش ۵۰ اصطلاح کاربردی در زبان انگلیسی شاید برای بعضی‌ها کم‌اهمیت به نظر برسد، اما من مخالفم. حتی اگر نخواهید از این اصطلاحات خودتان استفاده کنید، اگر به دنبال رسیدن به سطح پیشرفته در زبان انگلیسی هستید، باید حداقل اصطلاحات رایج را بفهمید.

50 اصطلاح رایج در زبان انگلیسی

پیشنهادات برای استفاده بهتر از این اصطلاحات
اگر می‌خواهید این اصطلاحات را بهتر یاد بگیرید و در ذهن نگه دارید، تکرار و استفاده فعالانه از زبان بسیار مهم است. پیشنهاد می‌کنم این مقاله را چند بار مطالعه کنید، مثلاً چند روز بعد و سپس اگر می‌توانید، در یکی دو هفته آینده هم مرور کنید. همچنین، توصیه می‌کنم سه اصطلاح را انتخاب کنید و مثال‌های خود را با آنها بنویسید.

آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت اول)

1. The apple doesn’t fall far from the tree

ترجمه: سیب از درخت دور نمی‌افتد.
توضیح: به معنای شباهت فرزندان به والدین در ویژگی‌ها یا استعدادها است. معمولاً برای ویژگی‌های منفی استفاده می‌شود.

2. A bad apple

ترجمه: یک سیب خراب.
توضیح: اشاره به فردی دارد که باعث مشکلات می‌شود و رفتار او روی دیگران تأثیر منفی می‌گذارد.

3. To beat around the bush

ترجمه: دور موضوع اصلی چرخیدن.
توضیح: صحبت کردن درباره مسائل فرعی به منظور اجتناب از صحبت درباره موضوع اصلی.

4. The best of both worlds

ترجمه: بهترین‌های هر دو دنیا.
توضیح: وقتی از مزایای دو چیز متفاوت بهره‌مند می‌شوید.

5. To bite the bullet

ترجمه: گلوله را گاز گرفتن.
توضیح: مجبور کردن خود به انجام کاری ناخوشایند یا سخت.

6. A blessing in disguise

ترجمه: نعمتی در لباس مبدل.
توضیح: چیزی که در ابتدا بد به نظر می‌رسد ولی در نهایت نتیجه خوبی دارد.

7. Break a leg

ترجمه: موفق باشی (در واقع ترجمه تحت‌اللفظی آن «پا بشکن» است).
توضیح: برای آرزوی موفقیت به‌ویژه در اجرای صحنه‌ای استفاده می‌شود.

8. To burn one’s bridges

ترجمه: پل‌های پشت سر را خراب کردن.
توضیح: کاری انجام دادن که امکان بازگشت به وضعیت قبلی را از بین ببرد.

9. By the skin of one’s teeth

ترجمه: به زحمت موفق شدن.
توضیح: با کمی اختلاف، موفق به انجام کاری شدن.

10. To cost an arm and a leg

ترجمه: خیلی گران بودن.
توضیح: اشاره به چیزی که بسیار گران است.

50 اصطلاح رایج در زبان انگلیسی

آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت دوم)

11. A couch potato

ترجمه: کسی که همیشه روی مبل نشسته و تلویزیون تماشا می‌کند.
توضیح: اشاره به فردی که کم‌تحرک است و بیشتر وقت خود را در خانه می‌گذراند.

12. To cut corners

ترجمه: سر و ته کار را زدن.
توضیح: کاری را به سادگی یا ارزان انجام دادن که معمولاً به نتیجه ضعیف منجر می‌شود.

13. Don’t count your chickens before they hatch

ترجمه: جوجه‌ها را قبل از بیرون آمدن از تخم نشمار.
توضیح: به این معناست که نباید بر اساس وقایع مثبت آینده که هنوز اتفاق نیفتاده‌اند، برنامه‌ریزی کنید.

14. The elephant in the room

ترجمه: فیل در اتاق.
توضیح: مشکل بزرگی که همه از صحبت درباره آن خودداری می‌کنند.

15. Fit as a fiddle

ترجمه: سالم و تندرست.
توضیح: به معنای داشتن سلامتی کامل.

16. Food for thought

ترجمه: خوراک فکری.
توضیح: چیزی که باعث می‌شود درباره آن عمیقاً فکر کنید.

17. To give somebody the benefit of the doubt

ترجمه: به کسی شک نکردن.
توضیح: به این معناست که گفته یا عمل کسی را درست فرض کنیم، حتی اگر مطمئن نباشیم.

18. To give somebody the cold shoulder

ترجمه: به کسی بی‌محلی کردن.
توضیح: به معنای رفتار سرد و بی‌توجهی به دیگران.

19. To go cold turkey

ترجمه: ترک ناگهانی.
توضیح: به معنای قطع کامل و ناگهانی یک عادت، به‌ویژه عادت‌های اعتیادآور.

20. To go with the flow

ترجمه: با جریان حرکت کردن.
توضیح: رها کردن کنترل و اجازه دادن به اتفاقات تا به‌طور طبیعی پیش بیایند.

50 اصطلاح رایج در زبان انگلیسی

آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت سوم)

21. To grin and bear it

ترجمه: لبخند بزن و تحمل کن.
توضیح: پذیرفتن چیزی ناخوشایند بدون شکایت.

22. To have a sweet tooth

ترجمه: علاقه داشتن به شیرینی.
توضیح: به معنای علاقه زیاد به خوردن شیرینی‌جات.

23. To have one’s head in the clouds

ترجمه: حواس‌پرت بودن.
توضیح: به معنای بی‌خبر بودن از اطراف یا نداشتن عقل عملی.

24. To hit the books

ترجمه: درس خواندن.
توضیح: به معنای مطالعه شدید و جدی.

25. To hit the nail on the head

ترجمه: دقیقاً درست گفتن.
توضیح: به معنای گفتن یا انجام دادن چیزی به‌طور دقیق و صحیح.

26. In hot water

ترجمه: در مشکل بودن.
توضیح: به معنای مواجهه با مشکلی که احتمالاً منجر به مجازات خواهد شد.

27. Don’t judge a book by its cover

ترجمه: از روی ظاهر قضاوت نکن.
توضیح: نباید فقط بر اساس ظاهر کسی یا چیزی قضاوت کنید.

28. To keep one’s chin up

ترجمه: سرت را بالا بگیر.
توضیح: تلاش برای شاد و قوی ماندن در شرایط دشوار.

29. To kill two birds with one stone

ترجمه: دو هدف را با یک تیر زدن.
توضیح: انجام دو کار همزمان با یک اقدام.

30. The last straw

ترجمه: آخرین قطره.
توضیح: آخرین اتفاقی که موجب از دست رفتن صبر یا تحمل فرد می‌شود.

50 اصطلاح رایج در زبان انگلیسی

آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت چهارم)

31. To let the cat out of the bag

ترجمه: لو دادن راز.
توضیح: فاش کردن چیزی که قرار بود پنهان بماند.

32. Like riding a bike

ترجمه: مثل دوچرخه‌سواری.
توضیح: کاری که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود، حتی بعد از مدت طولانی.

33. Like two peas in a pod

ترجمه: مثل دو نخود در غلاف.
توضیح: اشاره به افرادی که بسیار شبیه هم هستند.

34. To make ends meet

ترجمه: تامین هزینه‌های زندگی.
توضیح: داشتن مقدار کافی پول برای خرید نیازهای اساسی.

35. No pain, no gain

ترجمه: بدون تلاش، موفقیتی وجود ندارد.
توضیح: به معنای نیاز به تلاش سخت برای رسیدن به موفقیت.

36. Not my cup of tea

ترجمه: مورد علاقه من نیست.
توضیح: چیزی که فرد علاقه‌ای به آن ندارد.

37. On the ball

ترجمه: هوشیار و سریع عمل کردن.
توضیح: به معنای آماده و واکنش سریع داشتن.

38. Once in a blue moon

ترجمه: خیلی به ندرت.
توضیح: چیزی که به ندرت اتفاق می‌افتد.

39. To play devil’s advocate

ترجمه: نقش مخالف بازی کردن.
توضیح: مخالفت با چیزی فقط برای بحث و جدل، حتی اگر با آن موافق باشید.

40. To pull somebody’s leg

ترجمه: کسی را دست انداختن.
توضیح: گفتن چیزی به کسی که حقیقت ندارد به عنوان شوخی.

آموزش 10 اصطلاح کاربردی انگلیسی (قسمت پنجم)

41. Rain or shine

ترجمه: در هر شرایطی.

توضیح: به معنای ادامه دادن فعالیت در هر شرایطی، بدون توجه به مشکلات.

42. To sit tight

ترجمه: صبر کردن.

توضیح: بدون هیچ تغییری منتظر ماندن تا زمان مناسب برسد.

43. To spill the beans

ترجمه: لو دادن راز.

توضیح: افشای یک راز.

44. To take a rain check

ترجمه: بعداً انجام دادن.

توضیح: به این معناست که یک پیشنهاد را در حال حاضر قبول نمی‌کنید، اما ممکن است در آینده قبول کنید.

مثال: «می‌خوای امروز بریم بیرون؟» – «ببخشید، امروز نمی‌تونم. می‌تونم بعداً این کار رو انجام بدم؟»

45. To teach somebody a lesson

ترجمه: به کسی درس عبرت دادن.

توضیح: مجازات کردن یا رویدادی که باعث می‌شود کسی از یک اشتباه درس بگیرد.

مثال: «پدر و مادرش برای یک ماه به او پول توجیبی ندادند تا درس عبرت بگیرد.»

46. Through thick and thin

ترجمه: در هر شرایطی.

توضیح: به معنای حمایت یا همراهی با کسی در هر موقعیتی، حتی در شرایط سخت.

مثال: «دوستان واقعی در هر شرایطی کنار ما هستند.»

47. Under the table

ترجمه: زیرمیزی (غیرقانونی).

توضیح: به معنای انجام کاری به‌صورت مخفیانه و غیرقانونی، به‌خصوص در مورد پرداخت‌ها.

مثال: «او زیرمیزی پول می‌گیرد تا از پرداخت مالیات فرار کند.»

48. Under the weather

ترجمه: کمی بیمار بودن.

توضیح: وقتی کسی کمی ناخوش است یا حال خوبی ندارد، از این اصطلاح استفاده می‌شود.

مثال: «دیروز شبانه بیرون بود و امروز کمی احساس کسالت می‌کند.»

49. Up in the air

ترجمه: نامعلوم بودن.

توضیح: به معنای بلاتکلیفی یا تصمیم‌گیری نشدن در مورد چیزی.

مثال: «برنامه‌های جورج برای بازگشت به دانشگاه هنوز مشخص نیست.»

50. Your guess is as good as mine

ترجمه: حدس تو هم مثل حدس من است (نمی‌دانم).

توضیح: این اصطلاح زمانی استفاده می‌شود که شما هم مثل مخاطب‌تان هیچ اطلاعاتی درباره موضوع ندارید.

مثال: «چرا فرانک داره سعی می‌کنه از پنجره همسایه بالا بره؟» – «حدس تو هم مثل حدس منه.»

نتیجه گیری

خب، به انتهای مقاله رسیدیم! یادگیری اصطلاحات انگلیسی، به‌خصوص اون‌هایی که در مکالمات روزمره استفاده می‌شن، می‌تونه بهتون کمک کنه تا بهتر و طبیعی‌تر با دیگران ارتباط برقرار کنید. شاید لازم نباشه همه این اصطلاحات رو در مکالمات خودتون استفاده کنید، اما فهمیدن‌شون قطعاً یه قدم بزرگ به سمت مسلط شدن در زبان انگلیسیه. پس، به یاد داشته باشید که با تمرین و تکرار، این اصطلاحات به راحتی وارد ذهن‌تون می‌شه.

حالا نوبت شماست! سعی کنید چندتا از این اصطلاحات رو در مکالمات روزانه‌تون استفاده کنید یا مثال‌های خودتون رو بنویسید. همین امروز شروع کنید و ببینید چقدر سریع به انگلیسی روان‌تر صحبت می‌کنید!

موفق باشید و همیشه با جریان حرکت کنید! 😉

یـک جلسه مشـاوره رایـگان

دریـافت نمونـه فایـل‌های کلاس

لطفا شماره همراه خود را در کادر زیر وارد کنید

مشـاوریـن مــا در سـریع تـریــن زمــان بــا شمـا تـماس میـگیـرن

یـک جلسه مشـاوره رایـگان 👋

دریــافت نمونـــــه فیلم‌های کلاس🎥

لطفا شماره همراه خود را در کادر زیر وارد کنید 📞

⌚مشـاوریـن مــا در سـریع تـریــن زمــان بــا شمـا تـماس میـگیـرن⌚