اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی

مهم ترین افعال و اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی

اصطلاحات آشپزی در زبان  انگلیسی موضوعی است که برای علاقه مندان به آشپزی، مخصوصا علاقه مندان به غذاهای اروپایی، جذابیت فراوانی دارد. بارها برای هرکدام از شما پیش آمده است که از یک غذای انگلیسی خوش تان آمده است اما با سرچ آن در اینترنت، دستور پخت آن را با زبان انگلیسی آورده اما اصطلاحات و عبارات به کار گرفته در آن را درک نکرده اید. یا اینکه ممکن است در کشوری انگلیسی زبان زندگی کنید، اگر اصطلاحات آشپزی در زبان  انگلیسی را نفهمید، نمی توانید در این باره با دوستان و اطرافیان خود ارتباط برقرار کنید. در واقع در زبان  انگلیسی یک سری کلمات و عبارات انگلیسی مخصوص آشپزی وجود دارد که با یادگیری آن ها در کنار یادگیری سایر بخش های زبان از جمله مکالمه زبان و…، می توانید آموزش های آشپزی را بفهمید. در ادامه با برخی از مهم ترین آن ها آشنا خواهید شد.

لغات کاربردی در آشپزی در زبان انگلیسی

همانطور که گفته شد در زبان انگلیسی یک سری لغات و عبارات انگلیسی مخصوص آشپزی وجود دارد که برای درک آن ها باید از قبل آن ها را خوانده باشید و با آن ها آشنایی داشته باشید. اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی شامل موارد زیادی می شود که ما در اینجا برخی از مهم ترین اصطلاحات کاربردی را برای تان آورده ایم. البته لازم است قبل از اینکه به اصطلاحات بپردازیم، ابتدا با لغات پر کاربرد در آشپزی آشنا شوید. لغات کاربردی نیز موارد بسیاری دارد اما برخی از لغات بیشتر استفاده  می شود که در ادامه آن ها را  توضیح خواهیم داد.

  • Add

اضافه کردن چیزی به مواد دیگر

Add more pepper to the dish if necessary.

در صورت نیاز فلفل بیشتری به ظرف اضافه کنید.

  • Boil

جوشاندن

Boil the meats

گوشت ها را بجوشانید.

  • Broil

پختن گوشت و سبزیجات روی توری

The cook broiled the meat.

آشپز گوشت را پخت.

  • Combine

ترکیب کردن

Make sure the ingredients combine well.

مطمئن شوید که ترکیبات به خوبی با هم ترکیب می شوند.

  • Chop

خرد کردن سبزیجات

Chop the onions.

پیازها را خرد کنید.

  • Beat

هم زدن مواد غذایی

Beat the eggs before cooking them.

تخم مرغ ها را قبل از پختن هم بزنید.

  • Bake
    پختن در فر، بیشتر برای کیک و نان استفاده می شود

It smells good in the kitchen because I’m baking a cake.

توی آشپزخانه بوی خوبی می آید، چون من دارم کیک می پزم.

  • Cut
    بریدن

She cut the onions into little pieces.

او پیاز ها را به تکه های کوچک تر برش داد.

  • Carve

قطعه قطعه کردن یا برش دادن

Who is going to carve the meat?

چه کسی گوشت را قطعه قطعه می کند؟

  • Fry

پختن یا سرخ کردن غذا در روغن

 I fried the kitchens.

من مرغ ها را سرخ کردم.

  • Grease

مالیدن کره یا روغن روی ظرف برای نچسبیدن غذا به کف ظرف

Grease the pan

ماهیتابه را چرب کنید.

  • Blend

مخلوط کن

You can blend vegetables

می توانید سبزیجات را با هم مخلوط کنید.

  • Burn

سوزاندن غذا

Don’t burn the potatoes please.

لطفا سیب زمینی ها را نسوزان.

  • Grill

پختن گوشت و سایر مواد غذایی با حرارت مستقیم

He prepared grilled cheese sandwiches for dinner.

او برای شام ساندویچ پنیر کبابی درست کرد.

  • Steam

بخار پز کردن

Steaming vegetables destroys fewer nutrients than boiling them.

بخارپز کردن سبزیجات نسبت به جوشاندن آن ها مواد مغذی کمتری را از بین می برد.

  • Stir

هم زدن

If you don’t stir the sauce enough, it’ll be lumpy.

اگر سس را به اندازه کافی هم نزنید، سفت می شود.

  • Whisk

همزن

Break the eggs into a bowl and whisk until smooth.

تخم  مرغ ها را در ظرفی بشکنید و هم بزنید تا یکدست شود.

  • Recipe

طرز تهیه غذا و مواد لازم برای پخت و پز

My grandmother gave me this recipe for apple pie.

مادربزرگم دستور پخت پای سیب را به من داد.

  • Pinch

مقدار کمی از چیزی مثل نمک یا ادویه  

Add a pinch of salt to the water before boiling vegetables.

قبل از جوشاندن سبزیجات کمی نمک به آب اضافه کنید.

  • Peel

پوست کندن

I get juice all over my fingers if I peel an orange.

اگر یک پرتقال را پوست بگیرم، تمام انگشتانم آب می گیرد.

لیست وسایل آشپزخانه در زبان انگلیسی

نکته ی دیگری که باید بدانید لیست وسایل اشپزخانه می باشد. شما زمانی که به تماشای یک برنامه آموزش آشپزی به زبان انگلیسی نشسته اید یا اینکه دستور پخت غذای انگلیسی مورد علاقه تان را سرچ می کنید، در کنار اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی، اسم وسایل مورد نیاز تان را نیز بدانید. در ادامه نام برخی از وسایل کاربردی را می نویسیم.

Kettle: کتری

Toaster: توستر

Pitcher: پارچ

Blender: مخلوط کن

Grater: رنده

Frying pan: ماهیتابه

Colander: صافی

Strainer: صافی

Slotted spoon: کفگیر

Glass: لیوان

Fork: چنگال

Plate: بشقاب

Knife: چاقو

Tablespoon: قاشق غذا خوری

Cooking pot: قابلمه

Bowl: کاسه

اصلی ترین اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی

پس از ذکر لغات کاربردی و لازم در آشپزی و همچنین اسامی وسایل آشپزخانه ، حال به معرفی اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی می رسیم. در ادامه برخی از پر کاربرد ترین  اصطلاحات مربوط به آشپزی را توضیح می دهیم. البته باید بدانید که در این اصطلاحات معنی ظاهری آن ها مد نظر نیست.

Cooking on gas

پیشرفت کردن در کار خود (ربطش این است که پختن بر روی گاز سریعتر و بهتر از گاز چوبی می باشد.)

 On a knife edge

در موقعیتی سخت و پرتنش گیر کردن که بین موفقیت و شکست مرز باریکی وجود  دارد. ( معادل فارسی آن، روی لبه تیغ راه رفتن)

To boil over

جوش آوردن. زمانی که فردی نتواند عصبانیتش را کنترل کند.

On a plate

بدون تلاش و کوشش. زمانی که یک موقعیت دو دستی تقدیم فردی شده است

Cut and dried

مسئله یا ایده ای که در مورد آن تصمیم گرفته شده و قابل تغییر نیست.( منظور تفاوت و تمایزی است که بین گیاهان پاک و خشک شده عطاری ها و گیاهان تازه وجود دارد.)

It (all) boils down to

مهم ترین دلیل یک وضعیت، خلاصه شدن یک مسئله  به دلیل اصلی آن، (ربط آن در این است که مایعات در حال جوشیدن از حجم شان کاسته می شود و با تبخیر غلیظ تر می شوند.)

To cook the books

جعل حساب های ماالی یک شرکت

To cook someone’s goose

باعث سقوط شخصی شدن، خراب کردن برنامه های یک فرد.( ربط کار در این است که یک غاز برای یک جشن مخصوص پرورده می شود، اما پختن نامناسب و خوردن زود هنگام آن باعث می شود که مراسم از پیش برنامه ریزی شده خراب شود.)

To stir the pot

تنش عمدی ایجاد کردن، شر درست کردن

To curry favour

خودشیرینی، چاپلوسی، تلاش کردن برای جلب محبت و توجه کسی به خود

To grill someone

سوال کردن از کسی بدون خستگی و ایستادن

Flash in the pan

موضوعی که با وجود یک شروع نمایشی، با شکست مواجه می شود و نتیجه اش نا امید کننده است.

To jump out of the frying pan into the fire  

از یک وضعیت بد به یک وضعیت بد تر دچار شدن، از چاله به چاه افتادن

Half-backed ideas

ایده هایی که به طور صحیح و  کامل روی آن ها فکر نشده است و نیمه کاره می مانند، ایده های نیمه کاره

To simmer down

آرام شدن (متضاد boil over )

To turn up the heat

انتقاد شدید کردن از کسی، تحت فشار قرار دادن کسی

Be in a saw  یا to stew

گیر کردن سر دوراهی، از لحاظ ذهنی آشفته بودن

ضرب المثل های انگلیسی مربوط به آشپزی

 در همه ی زبان ها و فرهنگ ها ضرب المثل ها بخش جدا نشدنی از زبان و فرهنگ می باشند و همه ی آن ها ضرب المثل های مختص به خود را دارند که معمولا به یک داستان و یا اتفاق قدیمی نیز اشاره دارند.

A watched pot never boils

( با نگاه کردن، قابلمه به جوش نمی آید)

مفهوم: زمانی که مشتاقانه منتظر اتفاقی هستید، زمان آرام تر می گذرد.

Bread always falls butter side down

(همیشه نان از  سمتی که کره روی آن مالیده شده روی زمین می افتد.)

مفهوم: همیشه روی بد سکه را دیدن

If you can’t stand the heat get out of kitchen

(اگر تحمل گرما را ندارید از آشپزخانه خارج شوید)

مفهموم: اگر نمی توانید کاری را انجام دهید، آن را به کسی که می تواند بسپارید.

too many cooks the broth

مفهوم: آشپز که دوتا شد، آش یا شور می شود یا بی نمک

Easy as pie

( آسان مثل درست کردن پای)

مفهوم: مثل آب خوردن، خیلی آسان

Eat humble pie

(پای ساده بخور)

مفهوم: با تواضع و شرمندگی اشتباه خودت را بپذیر، پوزش خواستن

کلام آخر

برای علاقه مندان به غذا های اروپایی، که همیشه در حال سرچ کردن یا دیدن برنامه های آموزشی آشپزی به زبان انگلیسی هستند، در کنار یادگیری زبان انگلیسی لازم است که اصطلاحات و لغات مورد استفاده در این کار را نیز بدانند تا به خوبی درک کنند آشپز آموزش دهنده چه نکته ای را بیان می کند. در اینجا ما سعی کردیم افعال و اصطلاحات پرکاربرد را برای تان بیاوریم. برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به سایت دکتر منوچهرزاده مراجعه نمایید.

تخفیف ویژه

هدیه خرید اولی ها به مدت محدود